با افزایش پروژه های صنعتی و خدماتی در تمام دنیا، مدیریت ارزش کسب شده به عنوان روشی جدید و کارآمد، نقش مهمی را در کنترل یکپارچه پروژه ایفا می کند. یکی از دغدغه های اصلی مدیران و ذینفعان پروژه اطلاع دقیق از پیشرفت و مقایسه میزان کار انجام شده با میزان کار پیش بینی شده و محاسبه مغایرت های هزینه ای و زمانی با عملکرد واقعی می باشد. همیشه در ارزیابی دقیق مقدار کار انجام شده پروژه محدودیت هایی وجود دارد اما بدون اندازه گیری و سنجش پیشرفت آنچه انجام شده است نمی توان پروژه را کنترل نمود متداول ترین روش اندازه گیری و پیشرفت پروژه از طریق تجزیه و تحلیل مغایرت یا ارزش افزوده می باشد. تجزیه و تحلیل انحراف از برنامه زمانبندی به مدیر پروژه امکان می دهد تا مشکلات و موانع پروژه را شناسائی و اقدامات لازم را جهت رفع موانع بعمل آورد سه محور اصلی در هر پروژه وجود دارد که مدیر پروژه باید آنرا تحت کنترل و نظارت داشته باشد.
جهت دستیابی به اهداف کیفی بایستی مکانیزم های خاصی را اعمال نمایند تا نسبت به دستیابی به این اهداف اطمینان حاصل نمایند ولی در مورد اهداف زود بودن و ارزان بودن (کنترل مغایرت های زمانی و هزینه ای) بایستی مغایرت بین زمان پیش بینی شده و زمان انجام شده و همچنین هزینه پیش بینی شده در مقاطع زمانی تعریف شده، از قبل شناسائی و مورد ارزیابی قرار گیرد و اثر آن نیز بر کل پروژه کاملا مشخص گردد . مدیر پروژه برای اقتصادی نگه داشتن پروژه و استفاده کارآمد از بودجه تخصیص یافته باید هزینه های واقعی فعالیتها را مرتباً تحت نظارت داشته باشد و علل انحراف از مقادیر پیش بینی شده را شناسائی کند و جهت دستیابی به این اهداف عمل نماید.
مسیر توسعه در سازمان ها را می توان به واسطه خطوط استراتژیک منقوش در نقشه های راهبردی سازمان جستجو نمود. مسیری که از ماموریت های سازمانی، چشم اندازها، استراتژی ها و اهداف راهبردی به طرح ها و پروژه های قابل اجرا ختم می شود. فرآیند برنامه ریزی استراتژی های سازمان به هیچ عناون نباید از فرآیند پیاده سازی استراتژی های سازمان جدا شود که البته حرکت جزیره ای این دو فرآیند در کشور ما مخصوصا در صنایع بزرگ مشهود است. نحوه اجرای پروژه ها که وضعیت تحقق اهداف استراتژیک سازمان را نمایش می دهد یکی از بازخوردهای اصلی فرآیند برنامه ریزی استراتژیک سازمانی است، بنابراین کیفیت داده هایی که بعنوان بازخوردی از محیط اجرایی استراتژی ها به محیط کلان برنامه ریزی استراتژی ها وارد می شود اهمیت فراوانی دارد.
یکی اساسی ترین تکنیک های کنترل هزینه است و روشی برای اندازهگیری و ارزیابی پیشرفت واقعی پروژه بر اساس کار انجام شده، زمان سپری شده و هزینهها است. این روش کمک میکند که تا با مقایسه برنامه اولیه و پیشرفت واقعی میزان بهرهوری پروژه مورد ارزیابی قرار گیرد. با تهیه تصویری گویا از وضعیت پروژه و محاسبهی مقدار ارزش بدستآمده، میتوان برنامه اولیه را با وضعیت واقعی انجام امور مقایسه کرد و به ارزیابی روشنتری از روند پیشرفت پروژه دستیافت. نام ارزش کسب شده ناشی از این تفکر است که هر قلم قابل تحویلی از پروژه یک گویند و زمانیکه آن قلم مورد نظر هزینه بر نامه ریزی شده ای دارد که به آن ارزش تکمیل شده و به وقوع بپیوندد، ارزش آن در پروژه حاصل خواهد شدکه به آن "ارزش کسب شده" گویند.
مدیریت ارزش کسب شده(EVM) یکی از موثرترین روشهای سنجش عملکرد و گرفتن بازخورد از پروژه، برای مدیران پروژه میباشد. این روش به مدیران پروژه در جهت عمل طبق چرخه مدیریتی PDCA یاری می رساند. EVM، مدیریت با چراغ روشن نیز نامیده میشود، زیرا این روش بطور عینی و شفاف مشخص می سازد که پروژه در چه موقعیتی قرار دارد و به کجا میرود. ( در مقایسه با موقعیتی که قرار بوده آنجا باشد و قرار بوده به آنجا برود.)
روش مدیریت ارزش کسب شده، رویکردی جهت یکپارچه سازی مدیریت زمان و هزینه، در چارچوب مدیریت محدوده پروژه است و نقش بسزایی را در پاسخ به سوالات مدیریتی، که اهمیت بالایی در موفقیت هر پروژه ای دارند، ایفا مینماید. نمونه ای از این سوالات در زیر آمده است:
Ø آیا پروژه جلوتر از برنامه هست یا عقب تر؟
Ø راندمان و بهره وری استفاده از زمان چقدر است؟
Ø هزینه محتمل کارهای باقیمانده پروژه چقدر می باشد؟
Ø کل هزینه های محتمل پروژه چقدر می باشد؟
Ø در انتهای پروژه، چه میزان انحراف ازبودجه تعیین شده، وجود خواهد داشت؟
اگر پس از بکارگیری EVM، مشخص گردد که پروژه از برنامه عقب میباشد و یا هزینه های صرف شده پروژه بیش از هزینه های پیش بینی شده باشد و کار گرانتر از برنامه انجام یافته شده باشد، مدیران پروژه از متدولوژی EVM ، جهت شناسایی موارد زیر استفاده میکنند:
Ø مشکلات در کجا بوجود آمدهاند؟
Ø آیا مشکلات، بحرانی می باشند؟
Ø چه اقداماتی، جهت برگرداندن پروژه به حالت عادی می بایست انجام داد؟
بدین منظور که، مدیر پروژه بتواند با موفقیت پروژه خود را به اتمام برساند، لازم است، تبادل بین زمانبندی و عملکرد هزینه ای، مدیریت گردد. بهترین نشانه برای آگاهی از اینکه فرآیند و برنامه دچار مشکل شده است، بالارفتن هزینه ها می باشد. بنابراین، نظارت بر هزینه ها، بواسطه تخمین هزینه ها، میتواند هشداری زود هنگام برای مدیران پروژه در زمینه مشکلات بالقوه پروژه باشد. پی بردن زود هنگام مشکلات سبب میگردد که مدیر پروژه، قبل از اینکه مشکلات غیر قابل حل گردند، اقدامات اصلاحی مناسب را انجام دهد.
همچنین، مدیران پروژه، در مواجهه با بودجه های محدود خود، نیازمند برآورد قابل اطمینان و مکرر از هزینه خود می باشند که کاهش نقدینگی و افزایش مشکلات ناشی از تاخیرهای زمانبندی و دوباره کاری ها، کار مدیران پروژه و برنامه ریزی را بسیار مشکل تر میسازد.
لطفا نظرات و پیشنهادات خود را در زیر با ما در میان بذارید...
نویسنده :
|
تاریخ :
|
بازدید : ۱۹۳
|